انگیزش، یك مفهوم وسیع است. این مفهوم چندین واژه دیگر را كه توصیفكننده عوامل مؤثر در انرژی و هدایت رفتار ما است نظیر: نیازها، علایق، ارزشها، گرایشها، اشتیاقها و مشوقها را دربرمیگیرد.[1]
انگیزش، از نظر لغوی اسم مصدر و به معنی ترغیب، انگیزیدن و انگیختن است. ولی از دیدگاه صاحبنظران عبارت است از: «حالتهای درونی ارگانیسم كه موجب هدایت رفتار او به سوی هدفی خاص میشود». انگیزش، معمولا بر اثر دخالت یك انگیزه در انسان ایجاد میشود. انگیزه، اصطلاحی است كه با انگیزش مترادف است و بعضی این دو را یكی میدانند. تعریف انگیزه[2] عبارت است از: عامل درونی به وجود آورنده انگیزش. انگیزه نیز در لغت به معنی آنچه كه كسی را به كاری برانگیزد آمده است. انگیزه و انگیزش غالبا به صورت مترادف به كار میروند. با این حال، میتوان انگیزه را دقیقتر از انگیزش دانست. به این صورت كه انگیزش را عامل كلی مولد رفتار، اما انگیزه را علت اختصاصی یك رفتار خاص به حساب آورد.
پدیده انگیزش، غالبا به علل رفتار و تعبیر و تفسیر انسان از رفتارهای گوناگون توجه دارد. روانشناسان معتقدند، مسائل اساسی كه در روانشناسی انگیزش مطرح میشود، عبارتند از اینكه: چرا رفتار خاصی پدید میآید ؟ چرا رفتار هدفدار است؟ چرا رفتار معینی برای مدت زمانی طولانی ادامه مییابد؟[3]
انگیزش، دلایل رفتار افراد را نشان میدهد و مشخص میكند كه چرا آنها به روشی خاص رفتار میكنند. رفتار دارای انگیزه، رفتاری همراه با انرژی، جهتدار و دنبالهدار است.[4]
اصطلاح انگیزش را میتوان به عنوان عامل نیرو دهنده، هدایتكننده و نگهدارنده رفتار تعریف كرد. گیج و برلاینر(1984)، انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه كردهاند. سیفرت(1992)، گفته است، انگیزش یك تمایل یا گرایش به عمل كردن به طریقی خاص است. او همچنین انگیزه را به صورت نیاز یا خواست ویژهای كه انگیزش را موجب میشود، تعریف كرده است. فرانسوا(1997)، انگیزه را علت و دلیل رفتار میداند.
از لحاظ پرورشی، انگیزش هم هدف است و هم وسیله. از اینرو، تمام برنامههای درسی كه برای آنها فعالیتهای حوزه عاطفی در نظر گرفته شده است، دارای هدفهای انگیزشی هستند. به عنوان وسیله، انگیزش مانند آمادگی ذهنی یا رفتارهای ورودی یك پیشنیاز یادگیری به حساب میآید و تأثیر آن بر یادگیری كاملا آشكار است.[5]
انواع انگیزش
وقتی نظریهپردازان درباره انواع مختلف انگیزش صحبت میكنند، در واقع میان رفتار مشاهدهشده و دلایل فرضی یا انگیزههایی كه زیربنای رفتار هستند، پیوندهایی را برقرار میسازند، اما برخی از مهمترین انواع انگیزش به نظر روانشناسان به قرار زیر است:
الف. فیزیولوژیكی – روانشناختی: در اساسیترین یا پایهایترین سطح، ما میتوانیم درباره نیازهای جسمی یا فیزیولوژیكی صحبت كنیم. نیازهای فیزیولوژیكی شامل غذا، آب، پوشاك و نیازهای جنسی است و نیازهای روانشناختی با فعالیتهای ذهنی و اجتماعی ارتباط دارند كه برای برآورده شدن هر یك از نیازهای مطرحشده، یك انگیزش مفروض وجود دارد.
ب. صلاحیت[6]: وایت، مشاهده كرد كه كودكان در حال رشد، محیط خود را فعالانه كشف میكنند. وایت، احساس میكرد كه این رفتار اكتشافی ذاتی، نتیجه نیاز فرد به تأثیرگذاری بر محیطش است. این نیاز، به آنچه وایت، آن را انگیزش كارآیی[7]، انگیزش صلاحیت یا انگیزش تسلط نامیده، ارتباط دارد.
پ. پیوندجویی یا تعلق[8]: یكی دیگر از انگیزشهای روانشناختی مهم، تمایل فرد به ایجاد وابستگیها یا نیاز به پیوندجویی یا تعامل با دیگران است.[9]
نظریههای انگیزش
الف. نظریههای انسانگرایانه
اگرچه نیازهای اساسی ما با سایر حیوانات مشترك است ولی نیازهای ما پیچیدهتر هستند. بعد از اینكه نیازهای اساسیمان برآورده شد، بهتدریج به وسیله سطوح بالاتر انگیزش، به فعالیت واداشته میشویم. نظریهپردازانی از قبیل مازلو[10] ریشه بسیاری از رفتارها را در انگیزههای درونی از قبیل خودآگاهی و تحقق تواناییهای بالقوه خویش میداند. مازلو، سلسله مراتبی از نیازهای انسان را مطرح میسازد. بدینمعنا كه قبل از رسیدن به نیازهای سطح بالاتر، ابتدا باید نیازهای سطح پایین یا نیازهای اساسیتر برآورده شود. سلسله مراتب نیازها براساس نظریه مازلو عبارتنداز: نیازهای فیزیولوژیكی، نیازهای ایمنی، نیازهای عشق و تعلق، نیاز به احترام از سوی خود و دیگران و نیاز به خودشكوفایی.
سایر روانشناسان انسانگرا نیازهای دیگری را مطرح ساختهاند. راجرز(1961)، از نیاز به حرمت نفس[11] صحبت میكند. اره(1979)، نیز از نیاز به احترام اجتماعی سخن میگوید.[12]
ب. نظریههای شناختی و كارآمدی شخصی
در نظریههای شناختی انگیزش، بر فرآیندهای تفكر كه در انگیزش فرد دخیل هستند، تأكید میشود. مفهوم كارآمدی شخصی[13] به وسیله بندورا(1968) مطرح شد و آن بخش از "خود" را توصیف میكند كه بهطور مشخص با ارزیابی و برآورد ما از اثربخشی شخصیمان ارتباط دارد. چنین به دست آمده، دانشآموزانی كه اثربخشی خود را در تعلیم و تربیت، بالا ارزیابی میكنند یا سطح بالایی از كارآمدی تحصیلی را از خود ظاهر میسازند، در فعالیتهای تحصیلیشان ثبات، تلاش، انگیزش و علایق درونی بیشتری از خود نشان میدهند. كارآمدی شخصی را میتوان به دو جزء تقسیم كرد:
الف. قابلیتها یا مهارتهای لازم برای عملكرد موفقیتآمیز
ب. ارزیابی ما از تواناییها یا كارآمدی شخصی خود در این قابلیتها و مهارتها.
ادراك فرد از مهارتهای واقعی لازم و توانایی او در زمینه این مهارتها بسیار ذهنی است. بندورا، در توضیح ماهیت ذهنی بودن این ارزیابیها، چهار عامل را كه بر ارزبابیهای ما اثر میگذارد، مطرح ساخت:
یک. عامل فعالیتی یا عملی:[14] این عامل، از اعمال شخصی فرد ناشی میشود و ممكن است آنطور كه به نظر میرسد، درست نباشد، چرا كه موفقیت یا شكست فرد، تابع تفسیر یا اسناد شخصی وی است.
دو. عامل جانشینسازی:[15] این عامل توجه فرد به چگونگی مقایسههایی است كه دیگران انجام میدهند. مهمترین مقایسه یك دانشآموز، مقایسه خود با همسالان و همكلاسیهایش است.
سه. عامل تحریكی یا تشویق:[16] برای افرادی كه احساس میكنند در برخی از مهارتها كفایت لازم را ندارند، اظهارنظر یا تشویق افراد مهم مانند والدین و معلمان میتواند در ذهن فرد جای گیرد و به عنوان عامل تشویقكنندهای عمل كند.
چهار. عامل عاطفی: شامل اشتیاق یا برانگیختگی عاطفیست كه ما برای انجام یك تكلیف یا فعالیت نشان میدهیم. مقدار معینی از برانگیختگی میتواند به توجه زیادی منجر شود، اما سطوح برانگیختگی خیلی پایین یا بالا مانند ترس شدید، میتواند به ناتوانی و بیكفایتی فرد در انجام تكیف خود منجر شود.
پ. نظریههای رفتاری
كاكس[17]، درباره انگیزش مربیانی كه میخواهند بهترین ورزشكاران را تربیت كنند، به انتشار مطالبی پرداخته است. او انگیزش را نیرویی سوقدهنده در نظر میگیرد كه میتواند تحت تأثیر اقدامات و تجارب مناسب محیط بیرونی قرار گیرد و به گونهای هدفمند، تغییر یابد. از این نظر، عقاید و دیدگاههای وی را میتوان در راستای تفكر رفتارگرایان قرار داد.
كاكس، از انگیزش اولیه و ثانویه و نیز انگیزش مثبت و منفی سخن به میان میآورد. انگیزش اولیه، از نفس عمل یا خود فعالیت ناشی میشود و انگیزش ثانویه نیز به هر نوع گرایش و رغبتی اطلاق میشود، به استثنای آنهایی كه مستقیما با پرداختن به خود فعالیت، ارتباط مییابند. علاوه بر این، كاكس اظهار میدارد كه پیچیدگی انگیزش از این واقعیت سرچشمه میگیرد كه منبع و منشأ هر دو نوع انگیزش اولیه و ثانویه میتواند مثبت یا منفی باشد.
ت. نظریه اسناد
واینر[18]، نظریه اسناد را مطرح ساخت كه به بررسی چگونگی تفسیر فرد از علل موفقیتها و شكستهایش میپردازد. بر اساس این نظریه، تبیینهایی كه ما از موفقیتها و شكستهایمان به دست میآوریم، انتظار موفقیتها و شكستهای آتی و متعاقب آن، انگیزش ما را در انجام دادن تكالیفی كه احتمال موفقیت یا شكست در آنها وجود دارد، تعیین میكند.
نوع تفكر واینر بر پایه كارهای اولیه راتر[19] استوار است. راتر، مفهوم منبع كنترل را مطرح كرد. منبع كنترل، به عقاید و باورهای فرد درباره ارتباط میان رفتارهای وی و پاداشها یا تنبیهات پیامد آن، اشاره كرد. فردی كه دارای منبع كنترل درونی است، نتایج و پیامدهای رفتار خود یا پاداشها یا تنبیهات را نتیجه تلاشهای شخصی خود میداند. چنین فردی، خود مسؤلیت آنچه را كه برایش اتفاق میافتد بر عهده میگیرد. در مقابل فردی كه از منبع كنترل بیرونی برخوردار است، نتایج و پیامدهای رفتار خود را حاصل بخت و اقبال، تقدیر، تصادف یا نتیجه اعمال دیگران میداند.[20]
ث. نظریه برانگیختگی
اصطلاح برانگیختگی به حالت تهییج، توجه یا گوشبهزنگ بودن اشاره میكند. برانگیختگی از معدود متغیرهای انگیزشی است كه برای آن شاخصهای قابل مشاهده و قابل اندازهگیری فیزیولوژیكی وجود دارد. منابع اولیه برانگیختگی گیرندههای دور هستند، مانند اندامهای شنوایی و بینایی، اما منابع دیگر تحریك از جمله فعالیت مغز نیز میتواند منجر به برانگیختگی شود.
هب[21]، رابطه بین سطح تحریك و كاركرد شناختی را در چارچوب نظریه برانگیختگی خود توضیح داده است. به باور هب، در صورتی یك محرك بیشترین اثر را دارد كه سطح بهینه برانگیختگی را تولید نماید. هنگامی كه سطح برانگیختگی بسیار پایین است، مانند زمانی كه ارگانیسم یا موجود زنده در خواب به سر میبرد، اطلاعات رسیده به مغز نمیتوانند مورد استفاده قرار گیرند. به همین منوال، وقتی كه سطح برانگیختگی بسیار بالاست، مقدار زیادی اطلاعات به وسیله كرتكس تحصیل میشوند و اغلب پاسخهای متناقض یا رفتار نامربوط را به دنبال میآورند. این بدان معنی است كه سطح برانگیختگی بهینه، نه خیلی زیاد است و نه خیلی كم.[22]
نقش انگیزش در رفتار و یادگیری
میتوان گفت انگیزش موجب ایجاد انرژی و جهت دادن به رفتار میشود كه سبب میشود توجه افراد حفظ شود و تداوم یابد. از آنجا كه رفتار آدمی دارای هدف است، پس انگیزش تعیینكننده تقویتها و توجیهكننده جهتگیریهاست.
انگیزش، یكی از مهمترین عناصر یادگیری و آموزش اثربخش است كه در عین حال اندازهگیری آن بسیار دشوار است. به زبان ساده، چیزی است كه شما را به پیشرفتن وا میدارد، در حال پیشرفتن نگه میدارد و تعیین میكند كه به كجا سعی دارید بروید.[23] در تعلیم و تربیت، بحث انگیزش عمدتا به نكات زیر توجه دارد:
· آماده ساختن دانشآموز برای یادگیری
· فعال نگهداشتن دانشآموز در طول یادگیری
· توجه و دقت برای تمركز بیشتر.[24]
[1]. نیت، گیج و دیوید، برلاینر؛ روانشناسی تربیتی، ترجمه غلامرضا خوینژاد و همکاران، مشهد، پاژه، 1374، چاپ اول، ص 470.
[3] . رمضانی، خسرو؛ روانشناسی تربیتی، یاسوج، فاطمیه، 1379، چاپ اول، ص 119 و 120.
[4] . سانتراك، جان؛ روانشناسی تربیتی، ترجمه مرتضی امیدیان، یزد، دانشگاه یزد، 1385، چاپ اول، ص 580.
[5] . سیف، علیاكبر؛ روانشناسی پرورشی، تهران، آگاه، 1385، چاپ شانزدهم، ص 348.
[9] . بنتهام، سوزان؛ روانشناسی تربیتی، ترجمه بیابانگرد و نعمتی، تهران، رشد، 1384، ص 140 و 141.
[20] . بنتهام، سوزان؛ روانشناسی تربیتی، ص 142 الی 149.
[22] . سیف، علیاکبر؛ روانشناسی تربیتی، ص 365.
[23] . رابرتایی، اسلاوین؛ روانشناسی تربیتی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، روان، 1385، چاپ اول، ص 360.
[24] . رمضانی، خسرو؛ روانشناسی تربیتی، ص 119.
منبع:http://www.pajoohe.com/
برچسبها: مقالات
اندیشه های نو در آموزش و یادگیری...
ما را در سایت اندیشه های نو در آموزش و یادگیری دنبال می کنید
برچسب : انواع,انگیزش,نظریه,های,انگیزش, نویسنده : adel-ramezanipouro بازدید : 198 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:42